قزوین_خبرنگاری شغل خاص و عجیبی است. به برکت همین شغل، با شخصیتهای مختلفی آشنا می شوی. شخصیتهایی که گاهی به آشنایی و دیدار با آنان به خود میبالی. اواسط فروردین ماه بود که خبر سفر یک بزرگ مرد، شهر را پر کرد. شهر در تب و تاب استقبال از مردی بود که با وجود سه سال بیخوابی و تلاش، هنوز کسی قدردانش نبود.
ششم اردیبهشت ماه بود. زنگ گوشی و صدایی که از آن طرف خط، برای صبح روز هفتم اردیبهشت جهت پوشش خبری سفر آقا سیدابراهیم دعوتمان کرد. قرار حضور، ساعت دوازده ظهر، دفتر روابط عمومی استانداری.
ظهر روز هفتم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ مصادف با ۲۵ رمضان ۱۴۴۳ قمری، خبرنگاران از استانداری به سمت دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) حرکت کردند و پس از انجام چک و خنثی، به سمت جایگاه خبرنگاران، جهت حضور در مراسم دیدار با جامعه ایثارگران و خانواده شهدا و مردم شهر، حرکت کردند. پس از دقایقی همه به سمت حیاط محوطه حاضر شدند. آقا مجتبی فرزند شهید حجت اسدی به همراه مادر، در انتظار رسیدن آقاسید و ابلاغ پیام خوشآمدگویی مردم استان، مدام با خود جملات را تکرار می کرد و خبرنگاران در گروه های کوچک مشغول گفتگو در موضوعات مختلف. اما اشتیاق دیدار با آقای رئیس جمهور در کلام و بیان همه پیدا بود.
آقای رئیس جمهور به رسم ادب و ارادت، در ابتدای ورود به شهر دارالمومنین، مینودر ایران زمین، در مزار شهدای قزوین حاضر شده و سر به آستان منور شاهزاده حسین(ع) فرزند حضرت شمسالشموس نهاده بود.
و دقایقی بعد، شات همه دوربینها به سمت مسیری بود که آقاسید در حرکت بود. آرام و باطمأنینه، با لبخندی که همیشه آن را از پشت قاب تلویزیون دیده بودیم. دوربینها، قدم به قدم حضور آقاسید ابراهیم را ثبت می کردند و خبرنگاران در حال ثبت و مخابره اولین خبر که؛ رئیس جمهور وارد قزوین شد.
کمی بعد اجرای مراسم خوش آمدگویی آقا مجتبی فرزند شهید حجت اسدی و استقبال گرم رئیس جمهور از این خوشآمدگویی. و بعد ادای احترام به شهدای گمنام که در جایگاه ویژه در محوطه دانشگاه قرار داشتند...
تمام برنامه ها بر اساس زمانبندی انجام شد. دیدارها، بازدیدها، شورای استان و... سوای صبر و حوصله رئیس جمهور در پاسخ به سوالات اقشار مختلف در دیدارهای مجزا، یک چیز برایم بسیار قابل احترام بود. حضور بر سر سفره افطار کارگران....
همه ما منتظر بودیم که آقاسید ابراهیم برای صرف افطار در کنار ما خبرنگاران باشد اما خبر رسید که آقای رییس جمهور برای صرف افطار در کنار کارگران حضور دارد. راستش بدون اغراق بگویم که یاد شهید رجایی برایم تداعی شد. هرچند روزهای ریاست جمهوری شهید رجایی را درک نکرده بودم اما بر اساس آنچه شنیده بودم، شهید رجایی هم مرد میدان عمل بود.
۳۰ اردیبهشقت ۱۴۰۳
ساعت ۱۴ روز ۳۰ اردیبهشت سال ۱۴۰۳ صدای گوینده تلویزیون در شبکه خبر که؛ بالگرد بل ۲۱۲ حامل سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران و همراهانش دوار سانحه هوایی شده و هیچ اطلاعاتی از آن در دست نیست....
و ۱۵ ساعت بعد، عملیات جستجو به پایان رسید... و صدای امدادگری که تازه به باشه هواپیما رسیده بود و پشت سر هم بلند صدا میزد: حاجآقا.... هارداسان.... حاجی.... هارداسان
و مایی که هنوز مبهوت و ناباورانه از شنیدن خبر رفتنت، منتظریم تا سید ابراهیم و همراهانش برگردند... منتظریم مردی که آماج تمام تهمتها و بیاخلاقیها بود بیاید، دستش را بگیریم ... بگوییم ... آقای رئیسی، حلالمان کن..
سهیلا عظیمی
انتهای پیام/۱۰۱۰